فلسفه امید و پنجره باز زندگی ما

نظرات 2 + ارسال نظر
مصطفی یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:14 ب.ظ

سلام استاد ومعلم عزیزم
ازاینکه قابل می دانیدواین شاگرد بازیگوش را در بازی بزرگان شرکت می دهید خرسند وسپاسگذارم.
اگر ما هیچ ما نگاه باشیم امید راهی نداردمگرازاین دهلیزدر وجود ما زنده بماند.انچه از نوشته حضرت عالی برداشت وفهمیده ام هر چه امید اجتماعی پر فروغتر باشدسایرامیدها نورانی ترخواهند شد.اگر چنینن باشد پس فتیله امیدهای انسان جای دیگری باید باشد.احساس می کنم این ادم بی چاره ای بیش نیست که می شود عروسک خیمه شب بازیش کرد.البته این احساس حس ناامیدی نباید باشدهمان حس مبهمی است که ما را به سمتی هدایت می کندبسمت یک الطفات یک خاطره کهن به سمت همه امورعالم که روزی پدیدار خواهند شد.اینکه امید بدهیم وامیدبگیریم می توانیم به هم کمک کنیم درست.اما به راستی حضرت عالی چه دیده ایدیعنی نا امیدی در جامعه اینقدر مصیبت بار است که باید امید را برای هم فریادزد.دراخر جانا سخن از زبان ما می گویی.

ممنون دوست خوبم ملاحظه تان مثل همیشه درخور درنگ بیشتر است
م-ف

محسن خدامی چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:09 ب.ظ

با سلام خدمت استاد عزیز جناب دکتر فراستخواه
نوشته های ارزشمند شما را خواندم بسیار زیبا و تاثیرگذار است
مطمئن باشید یکی از خوانندگان دائمی وبلاگ شما خواهم بود و ان را به دانشجویان خود معرفی خواهم کرد-موفق باشید م.خدامی
عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز-دکترای زبان و ادبیات عربی

سلام دوست وهمکار ارجمند
بهترین آرزوهایم را به همراه شادباش نوروزی با نسیم سحری نثارتان می کنم . نیازمند نقد ها ونظرهای تان
با احترام
م-ف

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد